می گی عاشقی

واسه کاری که با دلم کردی هیچ وقت نمی بخشمت! 

 

 

تو چه طوری می تونی ادعا کنی عاشقی دوستم داری اما واسه دلت هیچ 

 

 کاری نکنی 

 

بعد هم فک می کنی اسم این کارت نامردی نیست؟! 

 

 

می گی اینو بنویسم که مجبور بودی ترکم کنی و ازم خداحافظی کنی تا کسیکه اینا رو می خونه فک نکنه از عشق هیچی سرت نمیشه اما میشه بگی کدوم دلیل تو رو مجبور کرده بود؟ 

 

تو می ترسیدی منو از دست بدی به خاطر همین بهم هیچی نگفتی که شغلت چیه چون فک می کردی اونوقت ترکت می کنم و تنهات می ذارم  

اما وقتی فهمیدم ترکت کردم؟ 

دیدی که راست می گفتم و کنارت موندم و گفتم خب اشکالی نداره 

 

اما تو چی تو جوابم گفتی؟ 

آبی که رفته دیگه بر نمی گرده! 

میشه بگی اینکه کنارت موندم آب رفته شد؟! 

 

بازم حرفای گذشته رو واسم تکرار  کردی  

 

محمد دلم بازیچه ی دست تو نیست که هر جا بری خاستگاری و بهت زن ندن برگردی بیای سراغم و دم از عشق بزنی و وفتی از عشق من نسبت به خودت مطمئن شدی دم از جدایی بزنی 

 

دیگه برووووووووووووووووو 

 

نمی خوامت  

 

 

 

 

دوست عزیزی که توی پست پیش برام آخرین نظر رو گذاشتی 

ازت ممنونم بازم بیا پیشم ولی کاش خودت رو معرفی می کردی مگه نمی گی دوست منی؟