موقت خداحافظ

با چشمای خیس و گریون 

 

 

من می گم خدانگهدار 

 

 

 

 دل را میان پنجه فشردم نیامدی
هی تا سحر ستاره شمردم نیامدی
« گفتم که سهم عشق منی باورت نبود»
حتی قسم به جان تو خوردم نیامدی
هر جا نشانه ای سخنی از تو می رسید
دل را به جستجوی تو بردم نیامدی
روزی هزار بار میان امید و بیم
در اضطراب و دلهره مردم نیامدی
با شوق دیدن تو چه شبها که تا سحر
دل را به دست گریه سپردم نیامدی
اینها تو را به قیمت ارزان فروختند
من ماندم و فریب نخوردم-نیامدی

همه چی تمام شد!

هر کی اینو گفته گفته واقعا راست گفته: 

 

 

زندگی دفتری از خاطره هاست 

 

 

یک نفر در دل شب یک نفر در  خاک  

 

 

               یک نفر همسفر سختی هاست 

 

 

                             یک نفر همدم خوشبختی هاست 

 

 

چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد! 

 

از پیامکهای موبایلم بود! 

 

ولی واقعا درسته یک نفر مثل.......

 

الان محمد و خانواده ش ناجور درگیر تدارکات مراسم عروسین 

 

 همین طور خانواده ی عروس خانم 

 

عروس خواهر داماد محمده خب خوبه مبارکش باشه امیدوارم زندگی خوبی رو شروع کنه 

 

و اون نفر دیگه من ......... 

 

 

من فقط ناراحت دلم هستم  

 

نمی دونم چی شد که دوباره خام حرفای محمد شدم !  

 

 

وقتی دفعه ی اول بهم گفته بود عاشقمه و عشقش هم مثل عشقای آبکی جوونای امروزی نیست 

 

ولی دو روز بعد گفتش من می رم با کسی ازدواج کنم که از سال پیش تو فکرش بودم  

 

و خیلی راحت ازم گذشت انگار نه انگار که با حرفش چه بلایی سر دلم آورد  

 

چرا این گذشته یادم رفت؟ 

 

وقتی دختر خانم بهش نه می گه دوباره میاد سراغ منو دوباره تکرار گذشته 

 

و بازم من....... 

 

بازم خام حرفاش می شم و حالا........... 

 

   

عجب از کارم 

 

جواب خودم اینه که چون محمد رو واقعا دوست داشتم نه به خاطر ظاهرش و  

 

نه به خاطر وضعیت مالیش   

 

فقط به خاطر خودش به خاطر مردانگیش  

 

به خاطر اینکه احساس می کردم عاقله وقتش رو الکی هدر نمی ده 

 

به فکر پیشرفته اهل ورزشه و اینکه می گه دوستم داره و نمی تونه فراموشم کنه 

 

 

گذشتش رو بخشیدم و باهاش راه اومدم اما دوباره همون قضیه تکرار شد!!! 

 

 

ولی اینبار همه چی تموم شده 

 

و تمام قرار و مداراشونو گذاشتن همینطور تاریخ ازدواجش معلومه  

 

 

دیگه تموم شد همه چی تموم شد! 

 

و محمد رفت که رفت! 

 

 فقط به قول شعر گلپونه ها من ماندم تنهای تنها 

من ماندم تنها میان سیل غمها!

 

 تا کجای قصه باید ز دلتنگی نوشت ، تا به کی بازیچه بودن توی دست سرنوشت ، تا به کی با ضربه های درد باید رام شد ، یا فقط با گریه های بی قرار آرام شد ، بهر دیدار محبت تا به کی در انتظار ، خسته از این زندگی با غصه های بی شمار .

خداجونم این دردمه

وایییییییییییییییییییییییییییی خدا 

 

خدا  

 

خدا 

 

 

دردم رو  به شما نگم به کی بگم؟ 

 

 

خداجونم بنده ات رو می بینید؟ 

 

 

خدایا واسش هیچی مهم نیست؟؟؟؟؟؟ 

 

 

محمد رو می گم خداجونم چرا براش هیچی مهم نیست؟ 

 

گذشته- حرفاش- دل من- گریه هام- شکستگیمو....... 

 

 

خدا خدا خدا 

 

چرا اینقد بی رحم اومده می گه خب دیگه من می رم سر خونه و زندگیم و دنبال عشق واقعیم 

 

اصلا چرا اومده به من می گه 

 

می خواد بره خب بره چرا بازم میاد سراغم؟؟؟! 

 

خدا منم می بینید؟ 

 

واسه چی دلم شکسته چرا گریه می کنم؟ 

 

چرا خوشحال نیستم؟ 

 

وقتی متوجه ی اشتباهم شدم وقتی فهمیدم محمد آدمی که فکر می کردم نیست 

 

وقتی فهمیدم راهم غلطه  

 

وقتی راه درست رو پیدا کردم و از بی راهه پام رو گذاشتم توی راه درست و اصلی و 

 

فهمیدم باید عاشق شما باشم نه بنده ی شما   

 

وقتی فهمیدم همه چی دست شماست 

 

وقتی فهمیدم اصل شمایید 

 

دیگه چرا گریه؟ چرا دلتنگی؟ چرا پریشونی؟ 

 

خدایا فاصلت تا من خودت گفتی که کوتاهه  

 

از اینجا که من ایستادم چقد تا آسمون راهه 

 

 می خوام عاشق بشم اما تب دنیا نمیذاره 

 

سر راه بهشت من درخت سیب می کاره

دیگه نمی خوامت

موندن وبودن با تو نگو که تکرار نمی شه  

 

دنیارم اگه بدی دلم ازت صاف نمیشه  

 

تو برو از این به بعد تنهایی یاورم بشه   

 

نه دیگه دوستت دارم محاله باورم باشه  

 

حیف قلبم که یه روزی به تو دادمش امانت   

 

چشمای بارونی من کرده بودش به تو عادت  

 

به خدا جهنمم جایی واسه تو نداره  

 

حیف آتیش که بخواد روی سر تو بباره  

 

حرف من همینه که برو پی کار خودت  

 

هر چی درد و غم غصه است همگی مال خودت  

 

مال خودت مال خودت مال خودت  

 

حالا حقته بری یه گوشه ای زار بزنی  

 

از غم نبودنم هی داد و فریاد بزنی 

 

از خدا اینو می خوام همیشه آواره باشی 

 

واسه درمون دلت دنبال راه چاره شی 

 

حیف قلبم که یه روزی به تو دادمش امانت   

 

چشمای بارونی من کرده بودش به تو عادت  

 

به خدا جهنمم جایی واسه تو نداره  

 

حیف آتیش که بخواد روی سر تو بباره  

 

حرف من همینه که برو پی کار خودت  

 

هر چی درد و غم غصه است همگی مال خودت  

 

مال خودت مال خودت مال خودت   

 

برای همیشه امروز دور اسمت خط کشیدم  

 

با همه بدی و خوبی دیگه از تو دل بریدم 

 

تو برام فقط یه خوابی که تو چشمات خونه داره  

 

تویی اون قصه ی کهنه که برام فایده نداره  

 

راه ما با هم یکی نیست  

 

ما زمین و آسمونیم    

 

برو از دلم جدا شو  

 

نمیشه با هم بمونیم  

 

برو با خاطره ی خوش از منه خسته جدا شو  

 

اینه تقدیر من و تو  گریه بسه ..........  

 

آهای تو!

 

می خوای بری برو! چرا دل می سوزونی  

 

ولی یه روز میاد که دیگه خیلی دیره  

 

یکی دیگه تو قلبم جای تو رو می گیره!!!!

خدایااااااااااااااااااااااا

 

 بسه بسه بسه! 

 

برو دیگه! 

 

محمد تو واقعا چه طوری روت میشه با وجود تمام اون حرفهای گذشته 

 

 و اون دوستت دارمهای چند وقت پیش دوباره بیای تو روی من وایستی و بگی 

 

یکی رو پیدا کردم که همه ی ملاکهای ازدواجم رو داره  

 

محمد چه طوری روت میشه اینو بگی؟؟؟ 

 

دل من اسباب بازی تو شده  

 

 

بسه دیگه بسه  

 

بروووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

 

 

 

بله دیگه عاقبت عشقای یه طرفه همینه سرتاسر زندگیت رو تحت تاثیر خودش قرار می ده! 

 

 

ولی عشق منم یه طرفه بود؟!

خودت که دائم دم از عشق می زدی و می گفتی دوستم داری و عاشقمی

پس چی شد؟

دروغ می گفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

این انصافه؟

خدایا اشتباه کردم اشتباه کردم اشتباه کردم 

 

منو ببخشید خداجونم  

 

خداجونم دیگه بسه گریه دیگه بسه کمکم کنید فراموشش کنم 

 

برای همیشه فراموشش کنم 

 

دیگه نخوامش 

 

خداجونم مهرش رو از دلم فکرش رو از ذهنم و یادش رو از خاطرم دور کن 

 

و به جاش مهر خودتون رو توی دلم بنشونید ازتون خواهش می کنم خداجونم 

 

التماس می کنم منو ببخشید و اونو از ذهنم برای همیشه دور کنید 

 

دیگه نمی خوامش و نمی خوام هر دفعه گولش رو بخورم 

 

خدایا زمین خوردم دستم رو بگیرید و بلندم کنید 

 

خداجونم دعای این بنده ی بد وگنهکارت رو مستجاب کن و گریه هاش رو به خنده تبدیل کن 

 

خدایا بهم یه دل شاد بده دلی بده که دیگه ساده نباشه گول نخوره 

فریبش ندن 

 

خدایا این درددلمه خودت شنواش باش خودت درمانش کن 

 

خدایا تنهام نگذار که خیلی تنهام خیلی .......... 

 

خدا منو عاشق خودت کن خواهش می کنم 

 

می خوام برای کسی گریه کنم که همیشه آغوشش برای بنده هاش بازه 

 

و بیشتر از خودشون اونا رو دوست داره 

خدا خواهش می کنم این گریه ها رو به شادی عاشق شما بودن تبدیل کن 

 

خداجونم خواهش می کنم در راه راست قرارم بده  

 

در راه راست هدایتم کن 

 

و در راه راست به مقصد زندگیم برسون 

 

خداجونم عاقلم کن و کمکم کن 

 

خواهش می کنم 

  

 

 

 

 

خدایااااااااااااااااا

می گی عاشقی

واسه کاری که با دلم کردی هیچ وقت نمی بخشمت! 

 

 

تو چه طوری می تونی ادعا کنی عاشقی دوستم داری اما واسه دلت هیچ 

 

 کاری نکنی 

 

بعد هم فک می کنی اسم این کارت نامردی نیست؟! 

 

 

می گی اینو بنویسم که مجبور بودی ترکم کنی و ازم خداحافظی کنی تا کسیکه اینا رو می خونه فک نکنه از عشق هیچی سرت نمیشه اما میشه بگی کدوم دلیل تو رو مجبور کرده بود؟ 

 

تو می ترسیدی منو از دست بدی به خاطر همین بهم هیچی نگفتی که شغلت چیه چون فک می کردی اونوقت ترکت می کنم و تنهات می ذارم  

اما وقتی فهمیدم ترکت کردم؟ 

دیدی که راست می گفتم و کنارت موندم و گفتم خب اشکالی نداره 

 

اما تو چی تو جوابم گفتی؟ 

آبی که رفته دیگه بر نمی گرده! 

میشه بگی اینکه کنارت موندم آب رفته شد؟! 

 

بازم حرفای گذشته رو واسم تکرار  کردی  

 

محمد دلم بازیچه ی دست تو نیست که هر جا بری خاستگاری و بهت زن ندن برگردی بیای سراغم و دم از عشق بزنی و وفتی از عشق من نسبت به خودت مطمئن شدی دم از جدایی بزنی 

 

دیگه برووووووووووووووووو 

 

نمی خوامت  

 

 

 

 

دوست عزیزی که توی پست پیش برام آخرین نظر رو گذاشتی 

ازت ممنونم بازم بیا پیشم ولی کاش خودت رو معرفی می کردی مگه نمی گی دوست منی؟

حقیقت تلخ

از این و آن شنیدم پرواز باز با باز
اما کبوتر من با باز کرد پرواز

حالا می تونم علت خداحافظی محمد را بفهمم!!!
آقا از چند ماه قبل از آشنایی با من به کس دیگری علاقه مند بوده و دوست داشته باهاش ازدواج کنه
پس چرا نوشت عاشقمه؟
حتما اشتباه کرده
او سر سرپرده می خواست من دل سپرده بودم
باورم نمیشه
تا همین دیروز یه ذره امیدی داشتم که بر می گرده و روزگار میشه مثل قبل اما دیروز بهم گفت با اجازتون می خوام ازدواج کنم و تمام دلایلی که این مدت زده بود زیر تمام حرفهاش رو بیان کرد
اما چرا ؟ مگه من آدم آهنی ام؟ مگه من دل ندارم که اینجوری باهام تا بشه؟
اول بگن عاشقتیم بعدش ابراز علاقه و دوست داشتن کنن بنویسن که در بدست آوردنت به درگاه خدا دعا می کن که کی به او خواهم رسید آخر هم بگن   منظورشون از نظر ازدواج نبوده
اول بگن تو را چگونه فراموش کنیم
آخر بگن خداحافظ واسه ی همیشه
دنیا همینه دیگه
آخر هفته می ره خواستگاری اون دخترخانم
دیروز داشتم منفجر میشدم چون همه ی امیدم دیگه ناامید شداما الان یه خورده حالم بهتره
محمد امیدوارم خوشبخت بشی اما حالا منم می گم
ای کاش هیچ وقت باهات آشنا نمی شدم که آخرش اینطوری بازیچه قرار بگیرم

دیگه نمی دونم می تونم این وبلاگ را ادامه بدم یا نه
اول واسه سرگرمی وبلاگ باز کردم بعد از آشنایی با محمد وبلاگم تبدیل شد به کلبه ی عشاق
بعد از رفتنش ماتمکده ام گردید
و حالا......
  

 

آیا کدامین کس  

مرا به نفرین  سخت جدایی  

متهم کرد

 

 

سحر خیز

در خبر آمده که اول صبح رزق تقسیم می شود دریاب 

 

جمله ذرات ذکر حق گویند شرم باید تو را که باشی خواب 

 

 

 

ای بابا

از روزی که تصمیم گرفتم دیگه برای کسی ننویسم  و هر چی گیرم اومد بندازم توی وبم

هر کی میاد یه اسمی روی من می گذاره

 

یادش بخیر اون زمانها که واسه محمدمی نوشتم  

یه بار یکی با من بد صحبت کرده بود به محمد که گفتم جواب داد: 

 

ای وای یکی اومده به شما توهین کرده!  

تا من زنده ام نمی گذارم یاس من یه ذره پژمرده شه 

 

یادش بخیر.......... 

حالا محمد کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دل

تنها بنایی که اگر بلرزد محکم تر می شود . دل است ....

 

آی آدما!

اینو داشته باشید ادمها: 

عشقی که تنها با یک نگاه آغاز می شود،  

 

با شناخت سست و سست تر می شود..  

 اما عشقی که با شناخت آغاز می شود   

با هر نگاه عمیق و عمیق تر می شود. 

 

اما چرا عشق من خیلی زود ازم خسته شد و منو تنها گذاشت...